هنگامی که سفالگر فهمید عشقش همان خاک زیر دستانش است
آنقدر روی گردونه ی سفالگری
با عشق با آن بازی کرد
تا به خاک جان بخشید
و چه ساده است بازی میان
بازیچه شدن و عشق
سلام عزیز م خوبی چه خبرا چه عجب آپیدی دخمر دل من که خیلی بیشتر تر واست تنگه راستی متنت خیلی ناز بود... و چه ساده است بازی میان بازیچه شدن و عشق
سلام جوجوی من مرسی نفس دلم هزارتا میخوادت دوست دارم
سلام
عزیز م خوبی چه خبرا چه عجب آپیدی دخمر
دل من که خیلی بیشتر تر واست تنگه
راستی متنت خیلی ناز بود...
و چه ساده است بازی میان
بازیچه شدن و عشق
سلام جوجوی من مرسی نفس دلم هزارتا میخوادت دوست دارم